#شعر_رهبر_درمورد_امام زمان(عج)
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار به نزد یار، چو ما پست و بی بها نشود
جواب ناله ما را نمی دهد دلبر خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام که از این حرف یار خسته شده خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
مریض عشقم و مرا طبیب لازم است خدا کند که مریضی من دوا نشود
#جمعه های_بیقراری
روز تعطیله می خواد استراحت کنه و تا لنگ ظهر بخوابه،بعداظهری هم یه سر به بزرگترا بزنه،که به قول خودش به وظیفه اش در مقابل پدر و مادر عمل کرده باشه.
این خوبه،خیلی هم خوبه که دل پدر مادرتو شاد میکنی ولی…….
تا حالا به این موضوع فکر کردی که وظیفتو در مقابل امام زمانت انجام دادی یا نه؟
به این فکر کردی آقا چقدر منتظر اومدن من و توئه، چیز زیادی ازمون نمی خواد ، همین که به اون چیزایی که میدونیم عمل کنیم،یه عالمه دلش شاد میشه، اینقده شاد میشه که شاید یه سری هم بهمون بزنه،میدونی وقتی عزیزترین انسان دنیا مهمونت بشه چی میشه…..دیگه غمی برات نمیمونه، چون به ندای (هل من ناصر ینصرنی)آقات لبیک گفتی.
هر روزتان لبریزاز لبخند آقا و خانه دلتان میزبان آقا
دلتنگی
دلتنگ آقا بودم،هرکی کربلا می رفت ازش التماس دعا داشتم،واونایی که سرزمین عشق رو رفته بودن همه می گفتن:برات زیارت رو خواستیم،اینکه خودت بری یه چیز دیگه است،منم با خودم می گفتم من،کربلا..محاله.
دیروز یکی از دوستام گفت:می خوان طلبه ببرن برا خدمت تو موکب،هرکسی می خواد اعلام آمادگی کنه.
با این حرف دوستم بیشتر از گذشته بی تاب آقا شدم،گفتم من که خانوادم اجازه نمی دن بیام ،یکی از دوستام گفت اگه آقا بخواد و بطلبه همه چی درست میشه.
شب موضوع رو مطرح کردم ولی همون طور که حدس میزدم نشد.اما دیگه دلم غوغا نداشت،دیگه فهمیدم باید قسمت بشه برم،فهمیدم موقعش که بشه آقا می طلبه.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)
#مو_رو_از_ماست_کشیدن
نزدیک اذان بود،راننده پیچ رادیو رو چرخوند صدای قاری تو تاکسی پیچید،من داشتم بیرون رو نگاه می کردم ابرهای زیبایی تو آسمون خودنمایی می کردند،وقتی قاری به آیات آخر سوره فجر رسید و آیه(یاایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه فادخلی فی عبادی و الدخلی جنتی)
را قرائت کرد، فکرم درگیر این آیه شد،با خودم فکر کردم خوش بحال اون کسی که زمان مرگ خداوند از اون کاملا راضی باشه،طوری غرق افکارم بودم که متوجه اطراف نبودم،یکدفعه با شنیدن صدایی بلند و ضربه ای که از پشت به تاکسی برخورد کرد به خودم اومدم،تاکسی که ایستاده بود مسافر پیاده کنه،یه وانت که سرعتش بالا بود از پشت با اون برخورد کرد،خدارو شکر ماشین آسیب جدی ندید و کسی چیزیش نشد. بعد از این حادثه همش با خودم فکر می کردم ،اگه این یه تصادف سخت بود ومن دنیا رو ترک می کردم خدا از من راضی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به حساب خود برسید قبل از اینکه به حساب شما رسیدگی کنند.